کدخبر: ۸۹۳۷۰
۲۹ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۰۹:۳۶
چاپ

رسانه، ابزار کنترل ذهن یا آینه بی‌طرف واقعیت؟

محمد ترابی، پژوهشگر رسانه، با تشریح تکنیک‌های پنهان رسانه‌ای مانند دروازه‌بانی خبر، هیولاسازی و ایجاد ترس، بر لزوم سواد رسانه‌ای برای مقابله با جهت‌دهی افکار عمومی تأکید کرد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرلنده؛ محمد ترابی در لایو مجازی با موضوع کنترل ذهن یا آیینه بی طرف واقعیت ها گفت: در دنیایی که رسانه‌ها به عضوی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره تبدیل شده‌اند، آگاهی از مکانیسم‌های پنهان و تکنیک‌های تاثیرگذاری آن‌ها بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می‌رسد. یک پژوهشگر رسانه در گفتگویی تفصیلی، از اصولی پرده برداشت که نشان می‌دهد چگونه رسانه‌های جهانی و بعضاً داخلی، با ابزارهایی مانند «دروازه‌بانی خبر»، «قاب‌بندی» و حتی «هیولاسازی» مخاطب را هدف جهت‌دهی و کنترل ذهن قرار می‌دهند.

پژوهشگر رسانه گفت:کاملاً درست می‌فرمایید. واقعیت این است که ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که رسانه‌ها تنها ابزار اطلاع‌رسانی نیستند، بلکه به بخشی از زندگی عاطفی و ذهنی ما تبدیل شده‌اند. از لحظه‌ای که بیدار می‌شویم، اولین کارمان چک کردن گوشی است؛ اسکرول در پلتفرم‌های مجازی، خواندن خبر، دریافت انبوهی از اطلاعات درست و نادرست، بدون اینکه در بیشتر موارد به صحت‌سنجی آن‌ها بپردازیم. ما در بمباران اطلاعاتی دائمی به سر می‌بریم و رسانه‌ها هستند که احساسات، افکار و حتی واکنش‌های ما را تنظیم می‌کنند.

ترابی تاکیدکرد: قطعاً نه. در دنیای امروز، نیروهای بسیاری هستند که می‌خواهند ما را به سمتی ببرند که خود می‌پسندند و رسانه مهم‌ترین ابزار آن‌هاست. رسانه فقط خبر نمی‌دهد؛ بلکه تعیین می‌کند چه چیزی عادی است، چه چیزی خطرناک است، چه ارزش دارد و چه چیزی باید نادیده گرفته شود. حتی در سبک زندگی، پوشش، خوراک و اندیشه‌های ما نیز رسانه حضوری تعیین‌کننده دارد. این ابزار اغلب در خدمت قدرت‌های بزرگ و بنگاه‌های اقتصادی-سیاسی است که می‌خواهند جهان را آن‌گونه که خود می‌خواهند بسازند. آن‌ها از رسانه برای تغییر نگرش مردم، جابجایی اولویت‌ها و حتی شکل‌دادن به شیوه تفکر ما استفاده می‌کنند.

وی افزود: مسئله خوب یا بد بودن رسانه نیست. مسئله این است که ما چقدر آگاهانه از این فضا استفاده می‌کنیم. برای اینکه بتوانیم در این فضا نفس سالم بکشیم، باید قواعد بازی را بشناسیم. رسانه‌ها تصادفی و بدون هدف خبر پخش نمی‌کنند. یک سری اصول و مکانیزم‌های پنهان وجود دارد که اگر آن‌ها را نشناسیم، به راحتی بازیچه می‌شویم.

ترابی گفت: بله. اولین اصل، اصل دروازه‌بانی خبر است. از لحظه شکل‌گیری یک سوژه خبری تا زمانی که به دست مخاطب برسد، افراد و مراحل زیادی دخیل هستند. دروازه‌بان‌ خبر (مثل سردبیر یا شورای سردبیری) تصمیم می‌گیرند چه چیزی منتشر شود، چه چیزی برجسته شود و چه چیزی کاملاً حذف شود. این انتخاب‌ها تحت تأثیر عوامل درونی (سیاست‌های رسانه، جهت‌گیری‌های فکری، حوزه فعالیت) و عوامل بیرونی (قوانین، فشارهای سیاسی-اقتصادی، منافع پیرامونی) است. نتیجه این می‌شود که آنچه به ما می‌رسد، همه حقیقت نیست، بلکه بخشی سلطه‌پذیر و انتخاب‌شده از واقعیت است.

اصل دوم، بازنمایی است. رسانه‌ها جهان را بازسازی می‌کنند. آن‌ها رویدادها را از زاویه دید خاص خود، با انتخاب کلمات، تصاویر، تیترها و صداها بازسازی و ارائه می‌دهند. این بازنمایی به ما می‌گوید که رویداد را از چه زاویه‌ای ببینیم و چه احساسی نسبت به آن داشته باشیم. به ویژه در رسانه‌های تصویری و صوتی مثل تلویزیون و سینما، این اصل با قدرت بسیار بیشتری اعمال می‌شود.

اصل سوم، ساخت جهان‌بینی است. رسانه‌ها فقط اطلاع‌رسانی نمی‌کنند، بلکه می‌خواهند باور بسازند. از طریق پیام‌های مداوم، ارزش‌ها را انتقال می‌دهند، خوب و بد را تعریف می‌کنند، نرمال و غیرنرمال را مشخص می‌سازند. وقتی رسانه بتواند بر ذهنیت مخاطب اثر بگذارد و اعتماد او را جلب کند، پیامش باورپذیرتر می‌شود و مخاطب ناخودآگاه ذهن خود را به دست آن می‌سپارد. ما اغلب افراد بسیاری را می‌بینیم که در مواجهه با یک رویداد، بلافاصله به سراغ رسانه خاصی می‌روند، چون فقط آن منبع را باورپذیر می‌دانند.

و اصل چهارم، اهداف پنهان: تجاری، سیاسی و اجتماعی است. هیچ رسانه‌ای بی‌هدف عمل نمی‌کند. اهداف تجاری (کسب درآمد از تبلیغات، پروژه‌ها، تیزرها)، اهداف سیاسی (جهت‌دهی به افکار عمومی در مسیر موردنظر قدرت‌ها) و اهداف اجتماعی (القای هنجارها و ارزش‌های خاص) همیشه در جهت‌گیری محتوای رسانه تأثیرگذارند. این اصل به ما توضیح می‌دهد که چرا برخی اخبار بزرگ و برخی کوچک می‌شوند و برخی هرگز دیده نمی‌شوند.

تکنیک‌ها متعدد و اغلب بسیار نامحسوس هستند. یکی از خطرناک‌ترین آن‌ها قاب‌بندی است. رسانه خبر را در یک قاب خاص قرار می‌دهد: با انتخاب واژه‌ها، تیتر، تصویر و زاویه دید. مثلاً یک اعتراض را می‌توان خشونت‌آمیز یا مردمی نامید. این دو قاب‌بندی کاملاً متفاوت، تصویر و احساس کاملاً متفاوتی در ذهن ما ایجاد می‌کنند، در حالی که ممکن است واقعیت یکی باشد.

تکنیک دوم پروپاگاندا یا تکرار هدفمند است. ذهن انسان عاشق تکرار است. وقتی پیامی مداوم تکرار شود، به تدریج طبیعی و بدیهی جلوه می‌کند. پروپاگاندا همیشه سیاسی نیست؛ در فیلم‌ها، سریال‌ها، تبلیغات و حتی شوخی‌های قومیتی نیز می‌توان آن را دید. این پیام به آرامی در ذهن نفوذ و جا خوش می‌کند.

تکنیک سوم ایجاد ترس و اضطراب است. رسانه‌ها از ترس برای جذب و کنترل مخاطب استفاده می‌کنند. با بزرگ‌نمایی تهدیدها، اخبار منفی و بحران‌ها، سطح اضطراب جامعه را بالا می‌برند. ذهن مضطرب و ترسیده، منطقی نیست، سریع‌تر باور می‌کند و راحت‌تر هدایت می‌شود. نمونه بارز آن را در فضای روانی جنگ می‌بینیم؛ دشمنان با گسترش سایه ترس از جنگ در جامعه، می‌خواهند قدرت تفکر و تصمیم‌گیری منطقی را از مردم بگیرند.

تکنیک چهارم استفاده از چهره‌های معتبر همراه با گزینش اطلاعات است. وقتی یک چهره مورد اعتماد (کارشناس، سلبریتی، منبع رسمی) اطلاعاتی را ارائه می‌دهد، ذهن ما آماده پذیرش آن است. اگر این اطلاعات به طور گزینشی (فقط بخشی از واقعیت) ارائه شود، تأثیر آن بسیار عمیق‌تر خواهد بود.

و تکنیک پنجم، حباب‌های اطلاعاتی در شبکه‌های اجتماعی است. الگوریتم‌های این پلتفرم‌ها طوری طراحی شده‌اند که ما بیشتر با محتوایی مواجه شویم که از قبل به آن علاقه یا باور داریم. نتیجه این است که صدای مخالف کمتر شنیده می‌شود و ذهن ما در دایره بسته‌ای از اطلاعات هم‌سو گرفتار می‌ماند و فکر می‌کند آنچه می‌بیند همه واقعیت است.

هیولاسازی یکی از بی‌رحم‌ترین تکنیک‌های رسانه‌ای است، زیرا دیگر فقط هدف کنترل ذهن نیست، بلکه خاموش کردن وجدان است. در این تکنیک، رسانه یک فرد، گروه، ملت یا ایده را به شکل یک تهدید غیرعقلانی، خطرناک و غیرانسانی بازنمایی می‌کند؛ یعنی آن را به یک هیولا تبدیل می‌کند. پیام پنهان این است: این هیولا شبیه ما نیست، بنابراین هر بلایی سرش بیاید حقش است. این تکنیک با ابزارهایی مانند برچسب‌زنی (تروریست، افراطی، تهدید جهانی)، تعمیم جزئی به کل (یک رفتار غلط از یک فرد را نماینده کل گروه نشان دادن) و انتخاب گزینشی تصاویر و اخبار برای ایجاد ترس و نفرت انجام می‌شود. وقتی یک گروه هیولا جلوه داده شد، گفتگو پایان می‌یابد و حذف آن توجیه‌پذیر می‌شود. این روایت یک‌طرفه، بارها و بارها تکرار می‌شود تا به یک حس عمومی تبدیل شود.

پرونده فوت آقای خسرو علی کردی، وکیل، نمونه‌ای واضح برای بررسی این تکنیک‌ها در عمل است. ابتدا یک روایت اولیه (سکته) توسط منابع رسمی ارائه شد. اما به دلیل سوابق حساس کاری ایشون (وکالت زندانیان سیاسی)، برخی رسانه‌ها و فعالان با تمرکز بر این سوابق و با استفاده از تکنیک‌های قاب‌بندی (با واژه‌های خاص)، گزینش اطلاعات (تکیه بر شایعات و نادیده گرفتن مستندات اولیه)، تکرار و در نهایت هیولاسازی (القای وجود یک توطئه سیستماتیک)، روایتی کاملاً متفاوت و پر از ابهام ساختند. در این فرآیند، اصل دروازه‌بانی به وضوح دیده می‌شود: برخی رسانه‌ها فقط بخشی از واقعیت را پررنگ کردند. این پرونده همچنین ضعف دستگاه‌های مسئول در ارائه به‌موقع و شفاف روایت اول را نشان می‌دهد که همین خلأ، فضای مناسبی برای روایت‌سازی‌های جهت‌دار فراهم می‌کند.

سواد رسانه‌ای به معنای شناخت این بازی پیچیده است. به معنای آن نیست که منفعلانه تماشاگر باشیم و هر آنچه می‌شنویم را بپذیریم و سپس آن را به عنوان تحلیل شخصی خود تکرار کنیم. سواد رسانه‌ای یعنی:

1. همیشه به یاد داشته باشیم که هر خبری، همه واقعیت نیست.

2. منبع خبر، سیاست‌ها و اهداف احتمالی پشت آن را بررسی کنیم.

3. به قاب‌بندی خبرها حساس باشیم: چرا این تیتر؟ چرا این تصویر؟

4. از تکرارهای هدفمند آگاه باشیم و تحت تأثیر هیجان تکرار قرار نگیریم.

5. ترس و اضطراب ایجاد شده توسط رسانه را شناسایی و مدیریت کنیم تا تصمیمات منطقی بگیریم.

6. خود را در حباب اطلاعاتی محدود نکنیم و منابع مختلف با دیدگاه‌های متفاوت را نیز دنبال کنیم.

7. و مهم‌تر از همه، هرگاه دیدیم انسانی یا گروهی در حال هیولا جلوه داده شدن است، زنگ خطر در ذهن ما روشن شود و در جستجوی روایت‌های دیگر باشیم.

رسانه آینه خنثی واقعیت نیست؛ سازنده روایت از زاویه دید خود است. وظیفه ما به عنوان مخاطب امروز، این است که این بازی را بشناسیم، هوشیارانه مصرف کنیم و اجازه ندهیم ذهن و قلبمان بدون اجازه ما مدیریت شود.

انتهای خبر/