کدخبر: ۷۱۶۲۳
۰۲ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۰۴
چاپ

در کتاب انسان 250 ساله آمده است:

اهداف مأمون از دعوت امام رضا(ع) به خراسان

شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگی ناپذیر و تمام نشدنی داشتند، این مبارزات که با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف ناپذیری در بر هم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یکی "مظلومیت" بود و دیگری "قداست".

به گزارش پایگاه خبری تحلیلي خبر لنده به نقل از  صبح زاگرس، کتاب "انسان 250 ساله" کتابی است با دخل و تصرف گردآورنده ی آن که از مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری جمع آوری شده است. به عقیده ی مقام معظم رهبری، راه 250 ساله ی امامان علیهم السلام، راه یک انسانی است که 250 سال عمر کرده و همگی مکمل یکدیگر بوده اند.

در این کتاب آمده است:

 

مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می کرد: اولین و مهم ترینِ آنها، تبدیل صحنه مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصۀ فعالیت سیاسی آرام و بی خطر بود. همان طور که گفتم شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگی ناپذیر و تمام نشدنی داشتند، این مبارزات که با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف ناپذیری در بر هم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یکی "مظلومیت" بود و دیگری "قداست".

 

شیعیان با اتکای به این دو عامل نفوذ، اندیشۀ شیعی را که همان تفسیر و تبیین اسلام از دیدگاه ائمۀ اهل بیت است، به زوایای دل و ذهن مخاطبین خود می رساندند و هر کسی را که از اندک آمادگی برخوردار بود به آن طرز فکر متمایل و یا مؤمن می ساختند و چنین بود که دایرۀ تشیع، روز به روز در دنیای اسلام گسترش می یافت. و همان مظلومیت و قداست بود که با پشتوانۀ تفکر شیعی، اینجا و آنجا در همۀ دوران ها قیام های مسلحانه و حرکات شورشگرانه را ضد دستگاه های خلافت سازماندهی می کرد.

 

مأمون می خواست یک باره آن خفا و استتار را از این جمع مبارز بگیرد و اما را از میدان مبارزۀ انقلابی به میدان سیاست بکشاند و بدین وسیله کارایی نهضت تشیع را که بر اثر همان استتار و اختفا روز به روز افزایش یافته بود به صفر برساند. با این کار، مأمون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان می گرفت. زیرا جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهدِ پادشاه مطلق العنان وقت و متصرف در امور کشور است، نه مظلوم است و نه آن چنان مقدس. این تدبیر می توانست فکر شیعی را هم در ردیف بقیۀ عقاید و افکاری که در جامعه طرفدارانی داشت قرار دهد و آن را از حدّ یک تفکر مخالف دستگاه که اگرچه از نظر دستگاه ها، ممنوع و مبغوض است، از نظر مردم به خصوص ضُعفا، پرجاذبه و استفهام برانگیز است، خارج سازد. (صفحه 310)

 

کتاب انسان 250 ساله

 

دوم تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت ها بود...، (صفحه 310)

سوم اینکه مأمون با این کار، امام را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود در کنترل دستگاه های خود قرار دهد و به جز خود آن حضرت، همۀ سران و گردنکشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطرۀ خود در می آورد...، (صفحه 311)

چهارم اینکه امام را که یک عنصر مردمی و قبلۀ امیدها و مرجع سؤال ها و شکوه ها بود در محاصرۀ مأموران حکومت قرار می داد و رفته رفته رنگ مردمی بودن را از او می زدود...، (صفحه 311)

 

هدف پنجم این بود که با این کار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی کسب می کرد، طبیعی بود که در دنیای آن روز همه او را بر اینکه فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است ستایش کنند...، (صفحه 311)

ششم آنکه در پندار مأمون، امام با این کار به یک توجیه گر دستگاه خلافت بدل می گشت...، (صفحه 311)

انتهای پیام/ع