کدخبر: ۷۰۲۲۵
۰۳ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۳:۵۲
چاپ

در یادداشتی منتشر شد

شاهنامه را از ایل گرفتند و ماهواره را در پشت سیاه چادرش علم کردند

مردم قدیم برادر را ککا صدا می‌زدند، قلبشان برای هم واقعی می‌تپید. قوتشان نان بلوطی بود که طعم طعام می‌داد، آب مشک احساسشان خنک بود و زلال، عرق جبین آن‌ها حکایت از طلب روزی حلال داشت.

به گزارش پايگاه خبري خبرلنده به نقل از  صبح زاگرس،‌ مردم قدیم چه صفایی داشتند، قلبشان آینه مهر و عطوفت بود. اهل کینه و عداوت امروزی نبودند. صورتشان را با سیلی سرخ نگه می‌داشتند، تا عزت نفسشان لگدمال منت نشود.

 

 

برادر را ککا صدا می‌زدند، قلبشان برای هم واقعی می‌تپید. قوتشان نان بلوطی بود که طعم طعام می‌داد، آب مشک احساسشان خنک بود و زلال، عرق جبین آن‌ها حکایت از طلب روزی حلال داشت. حرفشان به قول امروزی‌ها تاریخی بود. کلامشان آمیخته به امید و امیدواری بود و نگاهشان نافذ بود و معنادار.

 

 

اهل تلاش و پشتکار بودند و مال دنیا را چرک کف دست می‌پنداشتند. کرهٔ حضرب عباس سند معتبرشان بود در وفاداری و حفظ امانات. قدر هم به خوبی می‌دانستند و لختی طاقت دوری هم را نداشتند. قوت لایموت خویش را از آن خود نمی‌دانستند و برکت سفره هاشان ماندگار بود. زمزمه صبحگاهی آن‌ها یا الله و یا علی بود. دنای وجودشان سرشار از عطر آویشن صفا و صمیمیت بود.

 

 

صله ارحام وصله زندگی روزانه آن‌ها شده بود. قربان و صدقه هم می‌رفتند و درد را به جان برای هم می‌خریدند. ایل من زینت بخش بود و افتخارآفرین. بی حرمتی در ایل من ننگ بود و عار. اما یکدفعه همه چیز عوض شد و خیلی‌ها عوضی شدند. دوغ ایل من را در قوطی کردند و به ایلیاتی تبار فروختند.

 

 

به ماست گاو و گوسفندش نشاسته و شیر خشک اضافه کردند. حنای هویتش را کمرنگ نمودند. شاهنامه را از دستش گرفتند و ماهواره را در پشت سیاه چادرش علم کردند. ماهواره که آمد، صله ارحام را گرفت، صله ارواح را آورد. حیا را گرفت، بی حیایی را آورد. آشنا را گرفت و غریبه را عزیز کرد. شله ماشکی را گرفت و فست فود را سر سفره ایل گذاشت.

 

 

پوشش محلی را گرفت و مانتوی کوتاه و چسپان را هدیه داد. دخترایل را بزک کرد و به شهر فرستاد و یادش داد تا حیا را قورت دهد و سرمایه وجودش را در خیابان‌های شهرمان به حراج بگذارد. برنوی غیرت را از دوش مردان ایل گرفت و افسار بی غیرتی را به گردنشان آویخت. عزت را از ایل گرفت و ذلت را جایگزینش کرد.

 

 

شیطان را همسفره ما نمود و شیطان صفتی را خصلت ممتازمان کرد. به ما یاد داد که می‌توان مسلمان بود و شراب بر سفره هم داشت. به ما آموخت که زن مسلمان می‌تواند درکنارشوهرش، شوهرانی نیز داشته باشد.

 

 

به ما یاد داد که حرمت‌ها را باید بشکنید، پدر و مادر را به خانه سالمندان هدایت کنید، حق دیگران را باید بخورید، فقط خودرا ببینید، خدا را فراموش کنید، بی خیال غم همسایه شوید. فخربفروشید، به داشته‌هایتان قانع نباشید.

 

انتهای پیام/م