کدخبر: ۷۰۱۲۸
۲۷ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۶:۴۶
چاپ

فعال دانشجویی دانشگاه پیام نور یاسوج:

تز دانشگاه منهای روحانیت خواسته ای از اندیشه لائيک است

موج عظیم بیداری در منطقه که با رهبری روحانیت و مرجعیت عالی قدر شروع شد، آغاز مجدد عملیاتی کردن تز غرب و استکبار جهانی برای جدایی دین از سیاست بوسیله جدایی روحانیت از بخش های جامعه ومردم است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبر لنده به نقل از  صبح زاگرس فعال دانشجویی دانشگاه پیام نور یاسوج در یادداشتی نوشت: امروز در یادداشتی خوندم که امیرالمومنین علی علیه السلام در خطبه 27 نهج البلاغه می فریاند:

به خدا قسم هيچ ملّتى در خانه اش مورد حمله قرار نگرفت، مگر اينكه ذليل شد و خود شما مسئوليت جهاد را به يكديگر حواله كرديد و به يارى يكديگر برنخواستيد تا دشمن از هر سو بر شما تاخت و شهرها را از دست شما گرفت.

به ذهنم آمد که اگر ما هم منتظر بشینیم، براحتی عقاید و ارزش هایمان را از ما می گیرند.اما سخن امروز من نه فقط دانشگاه بلکه کل مملکت و ملک ایران زمین را با وجود روحانیت می سنجم و می گویم اگر همین روحانیتی که برخی افراد کج اندیش امروزی براحتی از نبودشان در دانشگاه ها و به تبع آن بخش های دیگر حرف می زنند، نبودند،چه می شد؟!

 

می گویم تا هم به وظیفه خود عمل کرده باشم و هم رسالت انقلاب اسلامی یعنی بصیرت دهی و بصیرت افزایی را انجام داده باشم تا دیگران به سرشان هوای جایی در این مملکت بدون روحانیت نزند.

 

در طول تاریخ معاصر ایران،مذهب و دین بارها و در موارد گوناگون از طریق اعمال نفوذ روحانیون، بر سیاست تاثیر گذاشته‌است. انقلاب مشروطه، کودتای ۱۳۳۲، جنبش ملی شدن صنعت نفت و انقلاب سال ۵۷ ایران از جمله وقایعی است که تماماً یا بخشی تحت تاثیر روحانیون شیعی ضورت گرفته‌است و در واقع این روحانیت بود که این ملت را با همکاری مردم از دست استعمارگران و استثمارکنندگان نجات داد و در ادامه استکبار هر آنچه را در سقوط انقلاب‌ها تجربه کرده بود، در انقلاب ما عملی کرد مثل جنگ قومیت‌ها و جنگ تحمیلی، اما انقلاب ما ثابت و استوار ماند و دین، این کشور را بیمه کرد، حکومت دینی که روحانیت سخنگوی آن بود، انقلاب را بیمه کرد.

 

همین مردم در سایه اسلام ناب محمدی و ولایت فقیه که همان ولایت رسول الله هست توانست در کنار روحانیت با اتکای به اسلام ناب و بازسازی اندیشه دینی اصلاحاتی عمیق و بنیادین در نظام اجتماعی ما به وجود آورند و بتوانند در مقابل زورگویان و استعمارگران بایستند.

 

بیداری که از انقلاب ما با رهبری روحانیت و مرجعیت عالی قدر رخ داد و موج عظیمی در منطقه به پا کرده است  و انشالله در تمامی دنیا، فقط به خاطر ایستادن در مقابل زورگویی ها و غارت گری هایی است که بوسیله پیروی از غرب بوجود آمد و به همین سبب می بینم که تز اصلی دنیای غرب و استکبار جهانی جدایی روحانیت از سیاست شده است و کم کم بوسیله جدایی روحانیت از بخش های جامعه و شاید امروز جدایی اش از دانشگاه.

 

نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران کاملا روشن است تا جایی که بر این باوریم اگر روحانیت جلودار نبود و رهبری انقلاب را به عهده نمی‌گرفت، ارزش ها وباور ها و عزت این مردم در بمباران توطئه دشمن، نابود می شد و هیچ گاه استقلال وآزادی را بر جبین این مملکت نمی دیدیم. اما متأسفانه امروز می بینیم که دانشجوی ما حرف هایی بر زبان می راند که نمونه رونوشت نظریات ضد ایرانی و اسلامی است دقیقاً همان چیزی که انقلاب ما را زمین خواهد زد.

 

وقتی می‌گوییم روحانیت توانست نقش خوبی در ایجاد انقلاب و بدست آوردن عزت و استقلال و امنیت اجتماعی و اخلاقی بازی کند یعنی امام و مقام معظم رهبری و مقام روحانیت توانستند کشور را به خوبی اداره کنند. البته این گونه نیست که هیچ مشکل و نقصی نباشد و هیچ‌کس هم نمی‌تواند اشکالات را انکار کند اما اگر همین اتفاقات را بدون وجود روحانیت در نظربگیریم و اگر دست کسانی غیر از روحانیون و مبلغین و نمایندگان حکومت دینی بود، بر اساس تز "دانشگاه بدون روحانیت" چه می شد و مشکلات در چه حدی بود؟!

 

پس هر تفکری و هر اقدامی و هر مکانی بدون ارتباط با دین و روحانیت به هیچ جایی نخواهد رسید جز به هدف کشور های امپریالیستی و زورگوی غربی و آمریکایی، بنابراین نباید در راستای اهداف غرب و دنیای کفر حرکت کنیم و مانند کسانی همسو با خودشان از این عقاید و نظریات پیروی کنیم.

 

با همه گیر بودن این فکر و آگاهی و اطلاع از خدمات و راهبری های روحانیت، کسانی که تز دانشگاه بدون روحانیت را معرفی می کنند چرا یکی بودن روحانیت و مردم را فراموش کرده اند؟! یا خیال می کنند که مذهب و دین دوره اش تمام شده است؟!

 

چرا صحبت ها و تحلیل های لائیسم پسندانه را بر زبان می آورند؟ آیا معنایی جز غرب زدگی و پذیرش تفکرات آنان چیز دیگری  در بر دارد؟

 

در اینجا وقتی حرف از بصیرت افزایی وروشنگری به میان می آید اول باید آدم‌های کلیدی و تأثیرگذار که اسمشان را نخبگان، خواص و فرهیختگان می‌گذاریم را بایدآگاه کرد و بصیرت‌زایی را از اینها شروع کرد. خودِ روحانیت معظم نیز در این جا بسیار اهمیت دارد. اگر یک روحانی، خودش بصیر نباشد، آلت دست منحرفان می‌شود. بنابراین اول بصیرت‌زایی در خودِ روحانیت، سپس بصیرت‌زایی در عرصه معلمان، دبیران و استادان دانشگاه‌ها، و پس از آن در دیگر تأثیرگذاران جامعه در عرصه‌‌های مختلف تا دیگر در هیچ جا این چنین از سکوت مسئولین در جمهوری اسلامی نسبت به هتاکی وفاصله گرفتن از اصول و اهدف و آرمان های انقلاب، رنج نبریم.

 

در این بصیرت‌زایی باید به تکلیف عمل کرد و راه درست و نادرست را نشان داد. از سیره امامان استفاده می‌شود که منحرفان یعنی رئوس انحراف، سران انحراف را معرفی می‌کردند، چون کلی‌گویی کفایت نمی‌کند. در رفتار همه امامان (ع)، مانند امام صادق (ع)، امام جواد (ع)، امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع)، برخورد با سران انحراف در عرصه غُلات دیده می‌شود که این بزرگواران منحرفین را معرفی می‌کردند و به آنها ابراز لعن و تبرّی می‌کردند و به اسم می‌گفتند که اینها مطرودند.

 

حسن ختام مطلبم سخنی از پیامبر اکرم (ص) برایتان می نویسم و باید به آندقت زیادی کرد،که در روایتی فرمود: من از سه چیز بعد از خودم نگرانم، یکی از آنها مُضلات الفتن است، یعنی فتنه‌های کور، فتنه‌هایی که اگر روشنگری نباشد، هوشیاری نباشد، آدم تحت‌ تأثیر قرار می‌گیرد. در مُضلات ‌الفتن چه کسی عَلَم‌دار بصیرت باشد؟ روحانیت معظم.

 

در اصل انقلاب و در تداوم انقلاب هم روحانیت باید روشنگری کند با کمک همه اساتید و فرهیختگان و مشاوران و دولت مردان در جای جای این مرزو بوم ازمساجد تا دانشگاه ها.

ومن الله التوفیق

منبع کمکی: مصاحبه آیت الله سید احمد خاتمی در باب نقش روحانیت در تاریخ معاصر

 

انتهای پیام/ م.ن